راهکارهایی برای ساکت نگهداشتن دانشآموزان در کلاس
روشهای درست یا در کمال تعجب غلط برای ساکت کردن کودکان در کلاس رو که نوشته آنجل هنسکام در واشنگتن پست هستش با ما در آرمیک سافت مرور کنید.
مقاله آخر من، چرا امروزه کودکان نمیتوانند در کلاس ساکت بمانند؟ بازخوردهای وحشتناکی از سراسر جهان داشت و هنوز هم ادامه داره. بسیاری از مردم نوشته بودند که فقط مطلبی که درباره ارتباط بین تحرک و یادگیری نوشته بودم درست به نظر میرسد. با این وجود، با این روشنفکری جدید درباره اینکه چرا تحرک و بازیکردن برای یادگیری و تمرکز در کلاس ضروریست، به سوالی میلیون دلاری تبدیل شده؛ اما حالا چی؟
صندوق ایمیل من با سوالهای که میپرسیدند و ایدههای چالشبرانگیز بمباران شده بود. در این میان فهمیدم که مردم بسیار خلاق شدهاند. ایدهها در اینباره بسیار متنوع بود. برخی پیشنهاد کرده بودند که² چطوره روی توپهای بزرگ جنب و جوش کنند؟ برخی دیگر پرسیده بودند که چه میشه اگر بایستند و یاد بگیرند؟ یا چطور هستش که دوچرخه ثابت در کلاس بگذاریم تا هم ورزش کنند و هم درس بخونند؟ و در نهایت گفته بودند که در زنگ تفریح ورزش کنند؟
نخستین واکنش من به این طوفانهای ذهنی، بالاخره! بود. یعنی بالاخره مردم الهام گرفته بودند و شروع به تفکر کرده بودند. اما همانطور که یادآور شدم که اصلاً چرا مقاله قبلی رو نوشتم، من دریافته بودم که این استراتژیها هنوز کامل نیستند. شاید خلاقانه و متفکرانه باشند، اما چاره مشکل نیستند.
برای ایجاد تغییری واقعی در این سیستم حساس که نهایتاً منجر به بهبود میشه، کودکان به طور روزانه باید اونچه ما ²ایده تعادل سریع میخوانیم ²رو تجربه کنند. به عبارت دیگر، آنها به پرش، چرخش دایرهایی و قل خوردن نیاز دارند.
آنها به تجربه بازی واقعی برای حرکت در تمام جهات نیاز دارند تا سلولهای مخاطی کوچک واقع در گوش درونی آنها تحریک بشه.
چنانچه کودکان به طور منظم و برای مدت معین این حرکات رو انجام دهند، تغییرات لازم برای تعادل که منجر به تمرکز بیشتر و یادگیری بهتر میشو رو تجربه میکنند.
ساکت کردن کلاس و کنترل و مدیریت کلاس درس
به عبارت دیگه، تنظیم محل نشستن کودکان و زنگ تفریح طولانی مخصوص جست و خیز پیشنهادی مفید هستش، اما با این وجود اگه اجازه ندهیم پس از بیدار شدن کمی تحرک داشته باشند باز هم حساسیتهای بیش از حد، مشکلات رفتاری و همچنین عدم سلامت کامل در کودکان مشاهده میشه. قبلا روش هایی برای ساکت نگه داشتن بچههای شلوغ و نا آرام در کلاس در آرمیک به شما معرفی کردیم.
اخیراً به جلسهایی آموزشی دعوت شدم که جلسه درمان خصوصی شاگرد ممتاز کلاس بود. مدیر مدرسه، والدین، مربی سابق مهدکودک، معلم کلاس اول، روانشناس مدرسه و درمانگر خصوصی او هم در این جلسه حضور داشتند. این پسر با عدم تمرکز در کلاس و عدم ارتباط با دانشآموزان دیگر دست و پنجه نرم میکرد.
همین پسر در فصل تابستان در یکی از اردوهای ما شرکت کرد. اون یک هفته تمام با همسالانش در طبیعت غوطهور بودند، در جنگل بازی میکردند، به رودخانه رفتند و در گودالهای بزرگ بازی کردند. اون تمرینهای بسیاری برای حرکت بدنش در جهات مختلف انجام داد و بدون ترس و محدودیت به کشف طبیعت پرداخت. در ابتدای هفته بازیهای اون با همسالانش دائماً تحت نظر گرفته شد. از امتحان تجربههای جدید بسیار عصبی میشد، نمیتونست مستقل بازی کنه و مشکلات احساسی فراوانی داشت.
در کمال تعجب، در اواخر هفته میتونست تمام موقعیتهای مختلف اجتماعی رو کنترل کنه. حتی تحملش بیشتر شده بود و پابرهنه قدم میزد، دوستان جدید پیدا کرد و در مواجه با تجربیات جدید اضطراب کمتری داشت. تغییرات به طرز شگفتانگیزی قابل توجه بود. تمام آنچه برای پرورش فیزیکی، روحی و گسترش ارتباطات اجتماعی نیاز داشت زمان و تمرین بازی در جنگل با همسالانش بود.
وقتی که نوبت من شد تا پیشنهاداتی به مدرسه درباره نیازهای این کودک ارائه کنم، پاسخ من ساده بود: اون به زمان بیشتری برای بازی و حرکت دادن بدنش نیاز داره. ۱۵ دقیقه زنگ تفریح کافی نیست. من روزانه ۱ ساعت زنگ تفریح رو پیشنهاد دادم.
اکثر معلمها مقالات من درباره اینکه چرا کودکان ناآرامند و بیقرار رو مطالعه کرده و با این فلسفه موافق بودند، مهم نبود. هنگامی که پاسخهای من رو شنیدند، همگی شروع به خنده کردند. احساس کردم صورتم قرمز شده. یکی از معلمها گفت:همچنین چیزی غیرممکن هستش. معلمان دیگر حرف اون رو تائید کردند. متاسفانه، دست ما بسته هستش. مدیر هم نشسته بود و هیچ نمیگفت. همین؟ با خودم فکر کردم. همگی میدونستند که کودکان به تحرک نیاز دارند، اما قصد نداشتند کاری انجام بدن؟
روشهای برقراری آرامش در کلاس
بعد از جلسه، معلمها بابت خندههاشون از من عذرخواهی کردند. آنها گفتند: ما با حرفهای شما موافقیم. با زنگ تفریح طولانی موافقیم، اما کاری از دست ما ساخته نیست. ما فرصت کافی برای چنین زنگ تفریحهایی نداریم.
من با معلمهای دیگه درباره این موضوع صحبت کردم. اکثر معلمها هم مثل والدین مستاصل و خسته بودند. علاوه بر این برای آزمودن موارد مد نظر من زمان لازم بود، معلمها هم برای پیادهکردن برنامههای آموزشی مدرسه تحت فشار بودند. اونها زمان محدودی برای آموزش پروژهها داشتند. متاسفانه برخی از معلمها فقط میتونستند زمان محدودی رو به جست و خیز بچهها اختصاص بدن.
زنگهای تفریح کوتاه، کلاسهای ورزش نصفه و نیمه و مناسبتهای دیگه(موزیک وهنر) بدون معناست که احترامی برای نیازهای کودکان قائل نیستیم. سیستم ما کودکان رو ناکام میکند. اجازه یادگیری مهارتهای اجتماعی، توانایی تفکر و پرورش مهارتهای فیزیکی رو از اونها دریغ میکنه. آیا این موارد از اهمیت کمتری نسبت به نوشتن، خواندن و علم حساب برخوردار هستش؟ ما باید دقت کنیم و تمام تمرکز خود رو به چند موضوع محدود نکنیم، حال اونکه نیازهای اساسی کودکان رو نادیده میگیریم. اگه میخواین درباره کودک و مواجهه با شکست بیشتر بدونید به مطالب قبلی ما سر بزنید.
لیندسی لینک، متخصص اطفال و از طرفدران طب حرکتی کودکان میگه: یالا مردم! ما جامعهایی فوقالعاده هستیم! ما قادر به خلق تکنولوژیهایی فراتر از این جهان هستیم. با این حال، نمیتونیم زمان کافی به تحرک فرزندانمان اختصاص بدیم؟
من با لیندسی کاملاً موافقم. ما میتونیم زمان بیشتری برای تحرک روزانه بچهها در مدرسه فراهم کنیم. اینکه بگیم کاری از ما برنمیآید و دست ما بسته هستش، مثل زمانیست که کودکان میگن نمیتونم، به همان بدی. نباید پیش از آغاز دست از مبارزه برداریم. هنگامی که ما کودک بودیم، یعنی در اوایل ۱۹۸۰ زمان کافی برای تحرک و بازی در مدرسه داشتیم، پس میتوانیم دوباره راه حلی برای آن پیدا کنیم.
نظر و پیشنهاد شما چیه؟
به نظر شما بهترین ترفند های تربیتی چیه؟ نظر و پیشنهاد خودتون رو درباره زمان استراحت بچه ها در کلاس و مشکلات معلم ها در ساکت نگه داشتن بچه ها برای ما بنویسید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.